شاید ۳۴ سال پیش نیروی جوانی، مهمترین عنصر محرک برای زهره صداقتسلطانآبادی بود تا به استعداد و توانمندیاش در حرفه خیاطی پی ببرد و بشود بانوی کارآفرین امروز.
او در ابتدا با انگیزه مالی، خیاطی را با تکیدوزی لباسهای زنانه در منزل شخصیاش شروع و بدون داشتن حامی مالی در حدود سه سال بعد، کارگاه تولیدیاش را راهاندازی میکند و با راهاندازی کارگاه خیاطی، به تولید انبوه انواع تیشرتهای زنانه روی میآورد.
طولی نمیکشد که این تولید انبوه به مرحله صادرات میرسد و کیفیت کار او بر سر زبانها میافتد. کار او رونق میگیرد و از طریق آن عدهای مشغول کار میشوند. کار به جایی میرسد که نهادهای دولتی و موسسات خیریه از او میخواهند تا به افراد زیرپوشش آنها کمک کند.
صداقت تصمیم میگیرد در کنار فعالیت تولیدی خودش، به زنان سرپرست خانوار هم آموزش خیاطی دهد و از این طریق به آنها کمک کند تا روی پای خودشان بایستند.
حالا او تولیدکنندهای است که هم در کسب وکارش موفق است هم در زندگی اش.
گفتگوی ما با این بانوی موفق که چند دوره عنوان کارآفرین نمونه را کسب کرده است، بهدلیل فعالیتهای گسترده تولیدیاش و توانمندسازی خانمهای سرپرست خانوار در منطقه است.
- چطور شد که وارد بازار کار شدید؟
من همیشه خیاطی را دوست داشتم و قبل از اینکه تولید انبوه را آغاز کنم، جستهوگریخته خیاطی میکردم تا اینکه حدود سال ۶۰ این کار را خیلی جدی شروع کردم.
- از کجا شروع کردید؟ منظورم این است که با چه سرمایه و پشتوانهای کارتان را آغاز کردید؟
از زیر صفر؛ البته شاید جوانها باور نکنند که من کارم را بدون هیچ سرمایه و حمایتی شروع کردم.
- ولی انگیزه کسب درآمد چشمگیری را داشتید، درست است؟
همینطور است. در قدم نخست، کسب درآمد و پیشرفت مالی، اصلیترین انگیزه من برای شروع کار بود.
- خیاطی را چطور شروع کردید؟
از تکیدوزی و در خانه شروع کردم.
- مدرک این حرفه را هم داشتید؟
بله. قبل از اینکه دستبهکار شوم، مدرک دیپلم خیاطی درجهیک را گرفته بودم.
- چطور شد که کارگاه خیاطی راهاندازی کردید؟
مدتی بعد به این نتیجه رسیدم که کاری که انجام میدهم، برای من اندک است و فکر کردم میتوانم کارم را گستردهتر کنم و قدمهای بزرگتری بردارم. این شد که کارگاه خیاطی را راهاندازی کردم.
- برای تصمیم جدیدی که گرفته بودید، چه تلاشی کردید؟
ابتدا در زمینه شغلم اطلاعات بهدست آوردم. به بازار رفتم و درباره تولید انبوه، آگاهی کسب کردم. کمکم خودم متوجه پیشرفتم شدم و افراد زیادی را بهکار گرفتم.
- چه چیزی در کار برایتان بااهمیتتر بود؟
کیفیت کار و رضایت مشتری؛ این دو گزینه از همان زمان که کارم را شروع کردم، خیلی برایم مهم بود. حتی در یک مقطع زمانی وقتی لباس تولید میکردم، کِش، رمان، نخ، تور و هر چیز دیگری را که در تولید آن لباس نیاز بود، همزمان در یک پاتیل رنگ میریختم و رنگرزی میکردم. وقتی لباس تولید میشد و مشتری میدید که تمام این لباس یکرنگ است و کیفیت دلخواهش را دارد، از انتخابش خوشحال میشد.
- چه زمانی متوجه شدید که مشتریهایتان کیفیت کار شما را پسندیدهاند؟
وقتی در نمایشگاه بینالمللی شرکت میکردم، بعضی مشتریها میآمدند و به من میگفتند ما از سال گذشته منتظر بودیم که دوباره نمایشگاه برپا شود تا از شما خرید کنیم؛ آنوقت بود که متوجه میشدم درحقیقت این کیفیت کارم است که تبلیغکننده من است.
به غیر از خریداران، بُنکداران هم بهدلیل کیفیت محصولاتم با من آشنا شدند و سفارش کار میدادند. مدتی بعد تولید انبوه را از تیشرتهای زنانه به سمت زیرپوشهای مردانه بردم. کیفیت این محصولات در حد محصولات صادراتی بود و چند نفر از بنکداران، سفارشدهنده این تولیدات بودند. به این ترتیب من تولیدکننده بودم و آنها صادرکننده.
- پس غیرمستقیم کار صادرات هم انجام میدادید؟
بله. من بهطور مستقیم صادر نمیکردم، بلکه به سفارش بنکداران تولید میکردم و به آنها میفروختم.
- تولیداتتان به کدام کشورها صادر میشد؟
کشورهای عربی و آسیای شرقی.
- با نهادهای دیگر چطور آشنا شدید؟
همزمان که برای خودم، شخصی کار میکردم، با نهادهای مختلف هم اعلام همکاری کردم، حتی نهادها از من کمک مالی میخواستند ولی من به آنها میگفتم شما افراد نیازمند و مستعد را معرفی کنید، من به آنها
- ماهیگیری یاد میدهم؛ و آنها هم این افراد را به شما معرفی کردند؟
بله. تنها شرط من برای آموزش، خانمهای سرپرست خانوار بودند. من به هرکدام از آنها با توجه به استعداد و نیازی که داشتند، آموزش میدادم و از این طریق منبع درآمدی برایشان ایجاد میشد.
تنها شرط من برای آموزش، خانمهای سرپرست خانوار بودند. من به آنها با توجه به استعدادشان آموزش میدادم
- این افراد از کجا به شما معرفی میشدند؟
از کمیته امداد و بهزیستی. استقبال آنقدر زیاد شد که حتی با سربرگ اداری به من نامه میزدند و خانمها را معرفی میکردند.
- کسانی که آموزش میدیدند، چطور وارد بازار کار میشدند؟
بعد از فراگیری آموزشهای لازم، وام دریافت میکردند و با آن پول، مشغولبهکار میشدند.
- از چه سالی کار با خیریهها را شروع کردید؟
بعد از سال ۶۳ و آغاز تولید انبوه، از سال ۶۶، ۶۷ کارم را با نهادهای مختلف شروع کردم. بعد از آن عنوان کارآفرین نمونه را کسب و لوحهای تقدیر زیادی دریافت کردم.
- در این سالها تبلیغ هم میکردید؟
اصلا. میتوانم ادعا کنم تنها تبلیغ من، کیفیت کار و برخود درستی بود که با مشتریانم داشتم.
- پس چطور سفارش میگرفتید؟
اوایل که کارم را شروع کردم، از همسایهها و آشنایان سفارش میگرفتم.
- به غیر از عنوان کارآفرین نمونه، شما تنها خانمی هستید که در سال ۸۴ عنوان مدیریت تولید پوشاک را از کشور ژاپن دریافت کردید؛ دیپلم مدیریت تولید چیست و این مدرک به چه کاری میآید؟
همانطور که میدانید، کشور ژاپن، قبل از چین حرف اول را در تولید پوشاک با چرخهای صنعتی میزد.
شرکتی ژاپنی به نام «AOTS» دورههایی را اعلام میکرد که هنرجویانی از همه کشورها در آن شرکت میکردند. کسانی که در این دوره شرکت میکردند، میباید بهترین نوع تولید و عنوان کارگاهی را میداشتند تا بیاموزند که چطور یک تولید میتواند آنقدر رقابت کند تا به بهرهوری جهانی برسد.
این دورهها به صورت عملی و نظری بود و سالی که من این دیپلم را گرفتم، حدود ۴۰۰ هنرجو از کل ایران در آن شرکت کرده بودند که درنهایت حدود ۳۰، ۴۰ نفر آقا و فقط یک خانم توانستند این دیپلم را بگیرند.
- چقدر برای تولیداتتان تبلیغ میکنید؟
در همه این سالها هیچ تبلیغی برای کارم نکردهام. همیشه در یک گوشه خلوت فقط کار میکردم، حتی آموزشگاه من همان کارگاه خیاطیام بود.
- درحال حاضر چند کارگاه فعال در سطح شهر دارید؟
حدود پنج، شش کارگاه فعال در سطح شهر دارم که همه خانمهای سرپرست خانوار در آنها مشغول هستند. هر کارگاهی یک مدیر اجرایی دارد و نظارت همه آنها با خودم است.
- کارگاههایتان در کدام قسمتهای شهر است؟
دو کارگاه در سیدی، دو کارگاه در قاسمآباد و یک کارگاه هم در خیابان پورسیناست؛ البته یک کارگاه دیگر هم زیر نظر بهزیستی در تربتجام دارم.
- همه کارگاهها را خودتان راهاندازی کردید؟
فقط یک کارگاه را خودم راهاندازی کردم و همه فعالیتهایش را مدیریت میکنم. سایر کارگاهها را خود خانمهای سرپرست خانوار راهاندازی کردهاند و درواقع کارگاه مال خودشان است ولی از طریق سفارشهایی که من به آنها میدهم، فعال هستند.
من خانمهایی را میشناسم که با یک چرخ خیاطی در خانهشان کار میکنند و از طریق همین کار برای خودشان درآمد ایجاد کردهاند.
- به غیراز کارگاهها جای دیگری هم فعالیت کردید یا میکنید؟
حدود دوسه سال با کارخانه نخریسی به صورت مشارکت مدنی کار میکردم.
- تاکنون چند نفر از زنان سرپرست خانوار پیش شما آموزش دیدهاند؟
میتوانم ادعا کنم از سال ۶۳ تاکنون، بیش از ۲ هزار نفر آموزش دیدهاند و الان حدود ۳۰۰، ۴۰۰ نفرشان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در سطح مشهد مشغول تولید هستند.
تاکنون بیش از ۲هزار نفر آموزش دیدهاند و الان حدود ۳۰۰، ۴۰۰ نفرشان مشغول تولید هستند.
- این فعالیتها را با چه انگیزهای انجام میدهید؟
اینکه بخواهم بگویم انگیزه مالی ندارم، حرف درستی نیست ولی آنچه موجب شد عزم راسخی در این راه داشته باشم، کشف توانمندیام در زمینه خیاطی بود. همیشه به کسانی هم که آموزش میدهم، میگویم شغل ما شغلی است که زمان، رنگ و فصل ندارد؛ یعنی خانمها هر وقت هر چیزی را بخواهند، میتوانند تولید کنند.
- چرا کارآفرینی کردید؟
با کارآفرینی، انسان روی پای خودش میایستد و به دیگران هم آموزش میدهد که روی پای خودشان بایستند. این کار بهویژه برای خانمها خیلی لذتبخش است. بهنظر من خانمهای ما خیلی قدرتمند هستند، فقط باید خودشان را بشناسند.
- شاید برای شما که در حال حاضر انگیزه مالی ندارید، اینهمه تلاش ضروری نباشد، اینطور نیست؟
من میگویم گرانبهاترین چیزی که در دنیا وجود دارد، عمر و وقت انسان است؛ طوری که اگر من هر آنچه دارم، بدهم، نمیتوانم ده دقیقه قبلترم را بخرم، پس بهتر است که گرانبهاترین سرمایهام را به بهترین وجه بهکار بگیرم.
- در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
ملزومات بیمارستانی تولید میکنم، با بیشترین تیراژ در ایران و بهترین کیفیت. امکان ندارد نمونه کارم را به بیمارستانی ببرم که تایید نکند.
- از شکستهایتان بگویید.
من در زندگی چیزی را شکست نمیدانم. وقتی موضوعی ناراحتم میکند، بهجای آنکه باعث تضعیف روحیهام شود، فکر میکنم چطور باید رفعش کنم. در حدود سیسال عمر کاریام نگذاشتم مشکلی پیش بیاید که سد راهم شود و همیشه دوست داشتهام با توکل به خدا به جلو پیش بروم و هیچوقت در کارم منفیگرا نبودم.
- چه کسانی حامی شما بودند؟
اول از همه خدا و بعد همسرم و فرزندانم. خوشبختانه همسرم هیچ مانعی برای کار و رشدم ایجاد نکرد و هیچوقت نگفت اول به خانهداریام برسم، بعد شغلم؛ هرچند من تا جایی که در توانم بوده، از همسرداری و فرزنداریام هم غافل نبودهام و اکنون فرزندان خیلی موفقی داریم.
- توصیهتان به خانمها چیست؟
هرکسی باید خودش و توانمندیهایش را کشف کند، زیرا انسانی که خودش را بشناسد، خدا را هم خواهد شناخت.
- شما خودتان را چطور کشف کردید؟
دنبال توانمندیهایم گشتم و دیدم که خیلی توانمندی دارم. من به خانمها توصیه نمیکنم حتما خیاطی کنند، آنها باید استعدادشان را کشف کنند و در هر زمینهای که مایل هستند، فعالیت کنند.
- شاید مخاطبان نشریه ما بخواهند سن و تحصیلات شما را هم بدانند؛ در اینباره بگویید؟
من متولد سال ۱۳۴۱ هستم و بهتازگی درسم را در رشته کسبوکار به پایان رساندهام.
- یعنی در چندسالگی دانشجو شدید؟
در پنجاهسالگی.
- قبل از آن در چه رشتهای تحصیل میکردید؟
من مدرک فوقدیپلم طراحی دوخت دارم. وقتی دیدم در زمینه خیاطی مهارتهای لازم را بهدست آوردهام، تصمیم گرفتم رشته دانشگاهی کسبوکار را هم ادامه دهم تا از نظر علمی نیز پیشرفت کنم. من چهار، پنجبار کارآفرین نمونه معرفی شدم و بیشتر فعالیتهایم به این سمت سوق پیدا کرده است، بنابراین طبیعی است که دوست داشته باشم از نظر علمی هم در زمینه کسبو کار پیشرفت کنم.
- آیا فرزندانتان هم کار شما را ادامه دادند؟
فقط یکی از دخترانم که مدیر اجرایی کارگاه خیاطی است. خوشبختانه من فرزندان موفقی دارم و از آنها راضی هستم. یکی از پسرانم با رتبهیک رشته طراحی فرش، وارد دانشگاه شد و اکنون یکی از رنگرزهای موفق استان خراسان رضوی است.
- بهعنوان یک بانوی کارآفرین، بگویید چه عواملی در موفقیت شما تاثیرگذار بود؟
نخستین و مهمترین عامل، توکل به خداوند بود. داشتن اراده و پشتکار و روحیه شکستناپذیر، عوامل مهم دیگری بود که در موفقیتم نقش زیادی داشت.
- داشتن روحیه شکستناپذیر یعنی چه؟
شکست واقعا برایم معنی نداشت و هر زمان که مانعی سر راهم ایجاد میشد، احساس میکردم عاملی برای پیشرفتم است؛ قدمی نو برای شروعی دوباره.
* این گزارش، سه شنبه، ۳۰ تیر ۹۴ در شماره ۱۵۴ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.